مجنونان حق

مجنونان حق

گاه عشق آمد که رجعت به اصل
گاه یاد راهیانِ راه وصل
یاد یعنی یک تلنگر یک نگاه
یاد یعنی غصه و غم پیش از آه
یاد یعنی خاطرات دوستان
ذکر گل های غریب بوستان
یاد یعنی عشق یعنی زندگی
یاد یعنی از خودت شرمندگی
می توان بایاد بر غم چیره شد
بر عروج مهربانی خیره شد
می توان بایاد تا افلاک رفت
تا جوار لحظه ادراک رفت
یاد این پاکان چراغ راه ماست
در طریق عاشقی همراه ماست



برای جست و جو در مطالب وبلاگ،از کادر زیر استفاده نمایید***
آخرین تحلیل ها
  • ۰
  • ۰

فرزند خمینی.


به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، عکسی که می بینید ، در اردیبهشت ماه سال 1373 ، توسط «احسان رجبی» به ثبت رسیده است. محل عکس برداری ، ارتفاع 112 ، واقع در شمال منطقه ی عملیاتی «فکه» است. برادر حسین احمدی ، پیکر شهیدی که به تازگی تفحص شده است ، نظاره می کند. پیکر این شهید که پس از 12 سال ، چهره نمایانده است ، ویژگی بسیار بارز و تکان دهنده ای دارد.

دست ها و پاهای جسد با سیم تلفن بسته شده و در غربت و مظلومیت بی مانندی ، به احتمال قوی ، زنده به گور گردیده است. سیم تلفن های دور پاها به خوبی مشخص است. این معامله ای است که بعثی ها با بسیاری از بسیجیان و پاسداران مظلوم گرفتار شده در حلقه ی محاصره ی فکه کردند.

آیا به راستی کسی جز این رزمندگان بی نام و نشان ، شایستگی اطلاق عنوان «فرزند خمینی» را دارد؟ کسانی تنها به عشقِ آن نایب امام عصر(عج) وحشیانه ترین شکنجه ها را به جان خریدند و با گوشت و پوست و خون خود ، با امامِ عشق بیعت نمودند.

آی شما میراث داران روح الله ! وای بر روزگارتان ! پاهای بسته ی این بسیجی ، هشداری است هولناک برای شما ! هیچ یادتان هست کدام میراث حضرت روح الله است که خودش فرمود اگر از آن غفلت کنید ، گرفتار دوزخ الهی شده و خواهید سوخت؟؟



  • رهرو شهدا
  • ۰
  • ۰

پایی که جاماند 

دست نوشته ی تقدیر مقام معظم رهبری از این کتاب ارزشمند 

دست نوشته ی مقام معظم رهبری در وصف این کتاب

بسمه تعالی

تا کنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیده ام که صحنه های اسارت مردان ما در چنگال نامردان بعثی عراق را ، آنچنان که در این کتاب است به تصویر کشیده باشد این یک روایت استثنائی از حوادث تکان دهنده ئی است که از سوئی دیگر پستی و خباثت و قساوت نطامیان و گماشتگان صدام را ، جز به جز و کلمه به کلمه در برابر چشم و دل خوانند همی گذارد و او را مبهوت می کند . . 

احساس خواننده ، از یک سو : شگفتی و تحسین و احساس عزت است ، و از سوی دیگر : غم و خشم و نفرت . 91/6/2

کار های لازم : - ترجمه ی سلیس به زبانهای عربی و انگلیسی 

- درود و سلام به خانواده ی مجاهد و مقاوم حسینی


  • رهرو شهدا
  • ۰
  • ۰

در ادامه ی مطلب بی اطلاع از همه جا (در باره ی شهید بابایی )

وصایای شهید بزرگوار بابایی

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیت نامه اول

همسرم ! راه خدا را انتخاب کن که جز این راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد

ملیحه جان همانطوری که میدانی احترام مادر واجب است . اگر انسان کوچکترین ناراحتی داشته باشد اولین کسی که سخت ناراحت می شود مادراست که همیشه به فکر فرزند یعنی جگرگوشه اش می باشد
ملیحه جان اگر مثلا نیم ساعتی فکر کردی راجع به موضوعی هرگز به تنهایی فکر نکن حتما از قرآن مجید و سخنان پیامبران - و امامان استفاده کن و کمک بگیر- نترس هر چه می خواهی بگو. البته درباره هر چیزی اول فکر کن . هر چه که بخواهی در قرآن مجید هست مبادا ناراحت باشی همه چیز درست می شه ولی من می خواهم که همیشه خوب فکر کنی . مثلا وقتی یک نفر به تو حرفی می زند زود ناراحت نشو درباره اش فکر کن ببین آیا واقعا این حرف درسته یا نه . البته بوسیله ایمانی که به خدا داری.
ملیحه جان به خدا قسم مسلمان بودن تنها فقط به نماز و روزه نیست البته انسان باید نماز بخواند و روزه هم بگیرد . اما برگردیم سرحرف اول اگر دوستت تو را ناراحت کرد بعد پشیمان شد و به تو سلام کرد و از تو کمک خواست حتما به او کمک کن . تا میتونی به دوستانت کمک کن و به هر کسی که می شناسی و یا نمی شناسی خوبی کن. نگذار کسی از تو ناراحت بشه و برنجه.
هر کسی که به تو بدی می کند حتما از او کناره بگیر و اگر روزی از کار خودش پشیمون شد از او ناراحت نشو. هرگز بخاطر مال دنیا از کسی ناراحت نشو.
ملیحه جون در این دنیا فقط پاکی، صداقت ،ایمان ، محبت به مردم ، جان دادن در راه وطن ، عبادت باقی می ماند. تا می تونی به مردم کمک کن . حجاب ، حجاب را خیلی زیاد رعایت کن .

خدایا ، خدایا ، تو را به جان مهدی (عج) تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار . به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت می کشم وصیت نامه بنویسم . حال سخنانم را برای خدا در چند جمله انشاالله خلاصه می کنم

اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت ، فامیلت را که چیزی نداره، کسی که بیچاره است او را از بدبختی نجات بده. تا میتونی خیلی خیلی عمیق درباره چیزی فکر کن. همیشه سنگین باش. زود از کسی ناراحت نشو از او بپرس که مثلا چرا اینکار را کردی و بعد درباره آن فکر کن و تصمیم بگیر. . .

ملیحه به خدا قسم به فکر تو هستم ولی می گویم شاید من مردم باید ملیحه ام همیشه خوشبخت باشد . هرگز اشتباه فکر نکند . همیشه فقط راه خدا را انتخاب بکند . چون جز این راه راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد .
ملیحه باید مجددا قول بدهی که همیشه با حجاب باشی . همیشه با ایمان باشی . همیشه به مردم کمک کنی . به همه محبت کنی . در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است و راه خداست . . . اگه می خواهی عباس همیشه خوشحال باشد باید به حرفهایم گوش کنی . ملیحه هرچقدر میتونی درس بخون . درس بخون درس بخون . خوب فکر کن . به مردم کمک کن . کمک کن خوب قضاوت کن . همیشه از خدا کمک بخواه . حتما نماز بخون . راه خدا را هرگز فراموش نکن . . .
همیشه بخاطرت این کلمات بسیار شیرین و پر ارزش را بسپار « کسی که به پدر و مادرش احترام بگذارد ، یعنی طوری با آنها رفتار کند که رضایت آنها را جلب نماید ، همیشه پیش خداوند عزیز بوده و در زندگی خوشبخت خواهد بود
ملیحه مهربانم هروقت نماز میخونی برام دعا کن .

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیت نامه دوم


وصیت نامه دوم


انا لله و انا الیه راجعون
خدایا ، خدایا ، تو را به جان مهدی (عج) تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار . به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت می کشم وصیت نامه بنویسم . حال سخنانم را برای خدا در چند جمله انشاالله خلاصه می کنم .
خدایا مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده .
خدایا ، همسر و فرزندانم را به تو می سپارم .
خدایا ، در این دنیا چیزی ندارم ، هرچه هست از آن توست .
پدر و مادر عزیزم ، ما خیلی به این انقلاب بدهکاریم .
عباس بابایی
22/4/1361
21ماه مبارک رمضان

دنلود فایل های وصیت نامه

وصیت نامه اول

وصیت نامه دوم

  • رهرو شهدا
  • ۱
  • ۰

سید نور الدین عافی 

جانبازی با یک کتاب خاطره به نام نور الدین پسر ایران 

مردی مهربان با دستهایی گرم که صورتش را فدای راه معبودش کرد

قسمتی از کتاب نور الدین پسر ایران

همین جا بشین صبح که شد معلوم می شه خاکریز ما کجاست و خاکریز عراقی ها کجا . اون وقت راه می افتیم

- بابا شب میان میگیرنمون

- نترس ! اسیر نمی شویم

این را گفتم و بعد یادم اقتاد هیچ سلاحی با خود ندارم . بلند شدم درد و خستگی از وجودم می بارید ، به خاک ها تکیه داده بودم و چشمم به آسمان بود ، ستاره ها هنوز هم داشتند می درخشیدند . به روز های رفته مان فکر می کردم خنده ها و گریه هایمان . . . 

دست نوشته ی رهبر انقلای در باره ی کتاب نور الدین پسر ایران


 رونوشت یادداشت تجلیل مقام معظم رهبری حضرت آبت الله خامنه ای از کتاب نور الدین پسر ایران

این نیز یکی از زیباترین نقاشیهای صفحه ی پُر کار و اعجاز گونه هشت سال دفاع مقدس است . هم راوی و هم نویسنده حقاً در هنر مندی سنگ تمام گذاشته اند . آمیختگی این خاطرات به طنز و شیرین زبانی که از قریحه ی ذاتی راوی برخاسته و با هنرمندی و نازک اندیشی نویسنده ، به خوبی و پختگی در متن جای گرفته است و نیز صراحت و جرأت راوی در بیان گوشه هایی که عادتاً در بیان خاطره ها نگفته می مانند ، از ویژگی های برجسته ی این کتاب است . تنها نقصی که به نطر می رسید نپرداختن به نقش فدکاری همسری است که تلخی ها و دشواری های زندگی با رزمنده ای یکدنده و مجروح و شلوغ را به جان خریده و داوطلبانه همراهی دشوار و البته پر اَجر با او را پذیرفته است . ساعات خوشی و با صفائی را در مقاطع پیش از خواب با این کتاب گذراندم .

والحمدلله 90/1/2 

  • رهرو شهدا
  • ۰
  • ۰

هفت سکانس تلخ




1- نشست، زنش کنارش... نمیتونست حرف بزنه،
زنش آهنربا خواست، به هر جای بدن که میزد میچسبید ، نقطه به نقطه...
آه کشید...
من شکستم...
2-نشست ، نگاه کرد ، فحش داد ،لعنت کرد ، ناله کرد، گریه کرد.
گفت: به جای درمان ، برای اینکه صدامون در نیاد ، سهمیه تریاک دادن...رایگان...
آه کشید...
من شکستم...
3- شیمیایی بود ، ده درصد! دروغم نمیگفت ، مدارک پزشکیش کامل بود.
دوتا دختر داشت ، هردو عقب افتاده...از اثرات شیمیایی
گریه کرد...
آه کشید...
من شکستم...
4- موجی بود ، فریاد زد ، با سر بینی یک نفر و شکست ،
نشست ، گریه کرد
دختر هفده سالش دوشب بود که فرار کرده بود ، از دست بابای موجیش...
گریه کرد...
آه کشید...
من شکستم...

5- از اثرات جانبازی شهید شده بود ،
حتی اسمشو شهید نذاشتن . زنش رفته بود.
دو تا بچه داشت با یک پدربزرگ پیر
پدربزرگ گریه کرد
آه کشید...
من شکستم...

  • رهرو شهدا
  • ۰
  • ۰

شهیدی استوار

پیکر مطهر یکی از شهدا که در عملیات آذر ماه 1360 حضور داشت. پیکر این شهید، تیر ماه 1361 در ارتفاعات تنگه کورک سر پل ذهاب، پس از عقب نشینی دشمن بعثی پیدا می‌شود.

خوشا به حالت؛تو در حال مرگ نیز استوار بودی

  • رهرو شهدا
  • ۰
  • ۰

خلاصه گزارش عملیات :

نام‌ عملیات: والفجر مقدماتی‌

زمان‌ اجرا: 11/18 /1361

تلفات‌ دشمن‌:4620 (کشته، زخمی‌ و اسیر)

رمز عملیات: یا الله‌ - یا الله‌ - یا الله‌

مکان‌ اجرا: منطقه‌ عمومی‌ فکه‌

ارگان‌های‌ عمل‌کننده: رزمندگان‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و نیروی‌ زمینی‌ ارتش‌ جمهوری‌ اسلامی‌

اهداف‌ عملیات: تصرف‌ پل‌ غزیله‌ و پیشروی‌ به‌ سوی‌ شهر العماره‌ عراق


در حالی که عدم موفقیت در عملیات رمضان، دورنمای پیشروی در شرق بصره را دور از دسترس نشان می داد، پیروزی در عملیات محرم و تسلط بر زمین های تخت استان میسان، دستیابی به شهر العماره عراق - که به عنوان تهدید هم زمان علیه دو شهر بصره و بغداد محسوب می شد - را امکان پذیر کرده بود. به همین منظور و نیز از آن جایی که فرماندهان جنگ ناگزیر بودند در مقابل تجهیزات برتر عراق، زمین سخت را گزینش کرده و درگیری در وضعیت دشوار را به دشمن تحمل کنند، منطقه رملی غرب ارتفاعات میشداغ - حدفاصل فکه تا چزابه - برای انجام عملیات سرنوشت ساز والفجر انتخاب گردید.

اهداف عملیات

اولین هدف تصرف پل غزیله بود و چنانچه این مرحله از عملیات با موفقیت انجام می شد، تصرف شهر العماره به عنوان دومین هدف در دستور کار قرار می گرفت.

موقعیت منطقه

منطقه عملیاتی از شمال به میشداغ و برقازه از جنوب به هورالهویزه از شرق به چزابه و شهر بستان و از غرب به شهر العماره عراق و رودخانه دجله منتهی می شد.

در منطقه مزبور رودخانه های متعددی وجود دارد، از جمله: رودخانه دویرج که از کوه های شمالی منطقه سرچشمه گرفته و به هورالسناف می ریزد و رودخانه میمه که سرچشمه آن ارتفاعات ایلام است و به طرف هور بن عمران (جنوب هورالسناف) منتهی می شود.


برای آگاهی از اطلاعات جز به جز به ادامه مطلب مراجعه کنید.


  • رهرو شهدا
  • ۰
  • ۰


خسته از مدرسه برگشتم . در خانه را که باز کردم ، صدایی که از داخل به گوش می رسید مرا شگفت زده کرد. سراسیمه به داخل رفتم . دیدم دوپسرم،حسین و محمد با یکدیگر دعوایشان شده و در حال جیغ و فریادهستند.در این حال تلویزیون هم با صدای بلند روشن بود. دخترم سلما کهاز آن دو بزرگتر بود سعی می کرد برادرانش را ساکت کند ؛ ولی موفقنمیشد. من که وارد شدم آنها را ساکت و تلویزیون را خاموش کردم . تقریباآرامشی در خانه پدیدار شد. در این لحظه متوجه شدم که عباس در خانهاست و در گوشه ای از اتاق مشغول نماز خواندن. من از اینکه عباس درخانه بود و بچه ها اینطور شلوغ می کردند ناراحت شدم. پس از پایان نماز از او پرسیدم :شما در خانه حضور دارید و بچه ها این طور خانه را به هم می ریزند؟! او با مظلومیت تمام از من عذرخواهی کرد؛ولی من با شناختی که از عباس داشتم دریافتم که شکایتم بی مورد بوده است؛ چون عباس در آن موقع آنچنان غرق در نماز بوده ، که از همه اتفاقاتی که در اطرافش می گذشته بی اطلاع بوده است.

  • رهرو شهدا
  • ۰
  • ۰

 بسمه تعالی

زندگینامه شهید بزرگوار

سرتیپ بابایی



نام : عباس بابایی

نام پدر : اسماعیل

تولد : ۱۴ آذر ۱۳۲۹

محل تولد : قزوین

راه یابی به دانشکده خلبانی نیروی هوایی : ۱۳۴۸

اعزام به آمریکا جهت تکمیل دوره خلبانی : ۱۳۴۹

بازگشت به ایران : ۱۳۵۱

فرماندهی پایگاه هشتم هوایی اصفهان (ارتقاء از درجه سروانی به درجه سرهنگ دومی) : ۷/۵/۱۳۶۰

معاون عملیات نیروی هوایی تهران (ترفیع به درجه سرهنگ تمامی) : ۹/۹/۱۳۶۲

افتخار به درجه سرتیپی : ۸/۲/۱۳۶۶

تاریخ شهادت : ۱۵ مرداد ۱۳۶۶

محل دفن : گلزار شهدای قزوین

طول مدت حیات : ۳۷ سال

نحوه شهادت : اصابت گلوله به پیکرش در حین انجام عملیات برون مرزی

شهید عباس بابایی، بزرگ مردی که در مکتب شهادت پرورش یافت ؛ مجاهدی که زهد و تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها در برداشت. مرد وارسته ای که سراسر وجودش عشق و از خودگذشتگی و کرامت بود، رزمنده ای که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با نفس اماره ی خویش. از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی حق تعالی گام برندارد. به راستی او گمنام، اما آشنای همه بود. از آن روستاییِ ساده دل، تا آن خلبان دلیر و بی باک.


  • رهرو شهدا
  • ۰
  • ۰

 وصیت نامه شهید بهنام آذرباد



بسم الله الرحمن الرحیم، در زمانی که تاریکی همه جا را فرا گرفته و ظلمت 

بر نور پیروزی پیدا نمود باید چراغ یا چراغهایی روشن نمود تا انسانهای دربند 

را از ظلمات به روشنایی هدایت کرد و انگاه که سفیر گلوله‌های دشمن 

سکوت مرگباری را بر جامعه توحید می‌شکند برمن و توست که به پا خاسته 

و با سلاحهای ایمان، دهان و قلب دشمن را شکافته و نور را در جهان جهل 

و کفر پرتو افکنیم. اینک دشمنان اسلام و عروسکهای امپریالسیم 

وصهیونیسم در جنوب کشور عزیزمان و علیه اسلام به پا خواسته اند و در 

برابر آن ایستاده اند، زهی خیال خام، مگر اینها نمی‌دانند که جنگ با خدا را 

آغاز کرده‌اند خداوندا به نام تو و به نام مستضعفین، به سوی دشمن رفته و 

هیچ هراسی ندارم زیرا شهادت آرمان من است و در راه خدا کشته شدن 

آرزوی من است خدایا این حربه ناقابل را از من در مقابل شهدای صدراسلام 

چون حسین از من بپذیر و مرا جزء شهدای اسلام قرار بده خدایا پیام امام را 

از یاد نخواهم برد که فرمودند اگر بکشی جزء حسینیان خواهی بود و اگر 

کشته شوی هم جزء حسینیان خواهی بود به امید پیروزی.

پدر و مادر عزیزم را سلام می‌رسانم و امیدوارم که برایم عزاداری نکنید زیرا 

عروسی من بود پس خیال کنید که دارید پسرتان را داماد می کنید کلیه 

دوستان و همرزمان عزیزم را آرزوی شهادت برایشان می‌نمایم.

در پایان از کلیه دوستان ، خویشان، آشنایان طلب آمرزش و بخشش 

می‌نمایم به خصوص از پدر و مادر عزیزم.


  • رهرو شهدا